توسل به حضرت ابوالفضل(ع)
اي ماه بني هاشم، خورشيد لقا عبّاساي نور دل حيدر، شمع شهدا عبّاس
از درد و غم ايام ما رو به تو آورديمدست من مسکين گير از بهر خدا عباس
نظير اين توسّل را مرحوم حاجي ميرزا حسين تهراني نجل حاجي ميرزا خليل (از علماي زاهدعصر مشروطه) عمل کرده بودند، درد پاي ايشان فوراً ساکت شده و ديگر عود نکرده بود.
طريق پانزدهم: يکي از مؤثقين محترم که سالهاي متمادي مجاور کربلا بود، در شب يکشنبهربيع الثاني 1414 ِ در حرم مطهّر کريمةاهل بيت حضرت فاطمه معصومه (ع) نقل کردند:
صاحب کتاب معالي السبطين، مرحوم شيخ مهدي مازندراني سال 1358 هجري قمري در کربلاايام ماه مبارک رمضان در چند منبر ميرفت و آخرين منبرش در رواِ حضرت ابوالفضل العبّاسبود. مرحوم مازندراني يک شب فرمودند: هر کسي فرداشب به اينجا يعني به رواِ حضرتابوالفضل العبّاس (ع) بيايد، تحفهاي به او خواهم داد. فرداشب ما نيز در آن مجلس حاضر شديم.
ايشان، توسل و ختمي براي حضرت ابوالفضل العبّاس (ع) نقل کرد که انجام آن وقت معيّن وساعت و روز مشخصي ندارد. طريقه ختم را اين طور بيان فرمودند: ابتدا 133 مرتبه صلواتبفرستيد«اللّهم صلّعلي محمد و آل محمد» نيز 133 مرتبه بگويد: «يا عباس، يا عباس» و بعد ازآن مجدداً133 مرتبه بگويد: «اللّهم صل علي محمد و آل محمد». و اين عمل را هر روز انجام دهدتاحاجتش برآورده شود.
ناقل مطلب افزودند: من براي برآمدن حاجتي، بعد ازاتمام ماه رمضان مزبور، از همان روز اولشوال اين ختم را شروع کردم ؛ روز هشتم شوال حاجتم برآورده شد. خواسته من اين بود: من درکربلا بودم و مادرم در ايران به سر ميبرد و ميخواستم وي نيز به کربلا بيايد. حضرت عباس (ع)عنايت فرمودندو حاجتم ـ آمدن مادر به کربلا ـ رواشد.
طريق شانزدهم: از بياض خطّي موجود در کتابخانه مرحوم آيتالله العظمي آقاي حاج سيّد محمدرضاگلپايگاني «ره» طريقه ختم و توسّل به حضرت عباس (ع) را اين چنين نوشته است:
از شب جمعه يا شب دوشنبه، قبل از نماز صبح شروع تا وقت نماز صبح تمام شود، دوازده روز، وهر روز يکصد و سي وسه مرتبه بخواند:
اي ماه بني هاشم خورشيد لقا عبّاساي نور دل حيدر شمع شهدا عبّاس
از دست غم دوران من رو به تو آوردمدست من بيکس گير از بهر خدا عبّاس
طريق هفدهم: آيت الله سيّد نورالدين ميلاني فرمودند: مرحوم آيتالله آقاي سيّد محمد رضا بروجردي«قدسسره» از علماي بزرگ حوزة علميه کربلا بودند که اخيراً در مشهد مقّدس در جوار حرممطهر حضرت ثامنالائمّه علي بن موسي الرضا ـ عليه آلاف التحيةو الثناء ـ سکنا گزيده بودند. ازايشان در عداد مراجع ياد ميشد ولي عمرش وفا نکرد.
مرحوم بروجردي، آن زمان که در کربلا ساکن بودند، براي آشتي و حسن رفتار بين عيال ومادرشان به حضرت اباالفضلالعبّاس (ع) متوسّل ميشوند و نتيجه خوبي ميگيرند، به طوري کهصفا و صميميت کامل بين همسر و مادر ايشان برقرار ميگردد
. توسّل ايشان به اين نحو بوده است: طبق مشهور 133 بار به عدد نام حضرت اباالفضلالعبّاس(ع)، ذکر «يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربي بحق اخيک الحسين (ع).
طريق هجدهم: و نقل کردهاند که مرحوم آيت الله شيخ محمّد حسين اصفهاني (معروف به کمپاني) «قدسسره» ميفرمودند: اين ذکر، صحيحش اين است: «ياکاشف الکرب عن وجه اخيک الحسين (ع)اکشف کربي بوجه اخيک الحسين (ع)». مرحوم اصفهاني، استاد مرحوم پدرم، آيتالله العظميآقاي سيّد محمّد هادي ميلاني «قدس سره» بودند و منزل مازياد تشريف ميآوردند.
بروز کرامت در «وادي البکا»
در ديوان ملّا عبّاس شوشتري، متخلص به شباب (چاپ 1312) آمده است:
چون سال هزارو سيصد و نهاز هجرت ختم انبياشد
هنگام زوال روز عاشورکز غم قد آسمان دوتاشد
از بهر زيارتي که آن روزمخصوص شهيد کربلاشد
از شيعه جماعتي در اينجامشغول زيارت و بکاشد
درحين زيارت، ازهمين کوهاظهار کرامتي به ماشد
از وي قطرات خون پديداردرماتم سبط مصطفي شد
يک قطره نه، بل هزار قطرهيک جانه، بل هزار جاشد
زين کوه گذشته بود خونينهر سنگي از اين زمين جداشد
شک نيست که در چنين مقاميگر از حق اجابت دعاشد
اين رتبه چه ديده شد از اين کوهدر وي بنيان اين بناشد
بگريست چو خون به شاه مظلومموسوم به وادي البکاشد
اين واقعه بر(شباب)واحبابگر کشف شد از ره صفا شد
نذر قرآن براي حضرت ابوالفضل العباس قمر بني هاشم(ع)
صاحب گنجينه دانشمندان در حالات مرحوم سيد محمد علي دزفولي متوفي ماه رجب سال 1333 قمري مينويسد:
ايشان از اول طلوع آفتاب تا مقداري از بعد از ظهر، يک قرآن ختم ميکرد و پس از آن فريضه ظهر را انجام ميداد. وي از اول ماه رجب تا پانزدهم، پانزده قرآن کريم ميکرد که پانزدهمين آن را هديه به محضر حضرت ابوالفضل العباس (ع) و باقي آنها هديه به پيشگاه چهارده معصوم (صلوات الله عليهم اجمعين) بود در روز شانزدهم ماه رجب پس از ختمهاي قرآن کريم، مرحوم آيةالله آقا سيد ابراهيم غفاري که از مجتهدين و مراجع دزفول در عصر خود بود، به عنوان عيادت و ملاقات مرحوم آقا سيد محمدعلي دزفولي تشريف آورد و اظهار داشت که من، امروز تصميم ملاقات نداشتم اما فلان زن علويه رحمةاللهعليها ديشب خوابي ديده بود، و خواب خود را به من گفت و تذکري شد که امروز به ملاقات شما نايل شوم.
علويه گفت: خواب ديدم که خدمت حضرت ابوالفضل العباس(ع) مشرف شدم. عرض کردم عمو کجا تشريف داشتيد؟فرمودند: امروز به عيادت آقا محمدعلي فرزند حاج سيدعبدالله رفته بودم و از آنجا ميآيم و مرحوم سيد محمد به سجده ميافتد و پس از فراغت از سجده ميفرمايد: سجدهام سجده شکر بود، زيرا اول ماه شروع به تلاوت قرآن کرده بودم تا ديروز که موفق به پانزدهمين ختم قرآن شدم و آخرين آن را در روز گذشته به حضرت اباالفضل العباس(ع) اختصاص داده بودم سپس ميافزايد: خواب علويه از رؤياهاي صادقه بوده و علامت اين است که اين ضعيف پذيرفته شده است، چون حضرت ابوالفضل العباس(ع) فرموده به عيادت من آمدهاند.
عريضه
از يادداشتهاي حجةالاسلام آقاي شيخ احمد قاضي زاهدي گلپايگاني
لذ باقتاب ابي الفضل الذي کابيه المرتضي يحمي حماه
اين عريضه به خط والد مرحوم يافتم که سزاوار است نيازمندان و گرفتاران به اين کيفيت دست به دامان قمر بني هاشم حضرت عباس(ع) بزنند و به وسيله آن جناب از خداوند متعال حاجت خواه شوند:
بسم الله الرحمن الرحيم
هذه رقعة عبدک … ابن … زاد … اگر صاحب عريضه مرد باشد، و اگر زن است مينويسد: هذه رقعة امتک … بنت… زادة …والسّلام عليک يا مولاي يا سکينة يا عبّاس بن اميرالمؤمنين عليه السّلام و ان تقضي حاجتي انّ بيني و بين الله تعالي ذنوبا قد اثقلت ظهري و اطالت فکري و سلبتني بعض لبّي و غيّرت خطير نمعة الله عندي و منعتني من الرّقاد و ذکرها يتقلقل احشائي و قد هربت الي الله و اليک يا عبّاس ابن اميرالمؤمنين ان تقضي حاجتي اسئلک بحقّ ابيک و بحقّ اخيک الحسين و اخوانک صلوات الله عليهم اجمعين.
حقير گويد: در نسخه اين عريضه نسخه بدلهايي مشاهده ميشود که از احتياطات مرحوم ابوي به شمار ميرود و آنچه قلمي گرديد به نظر اقرب الي الصواب آمد. مطلب ديگر آنکه اين عريضه هم بايد به کربلا فرستاده شود و در ضريح مطهر باب الحوائج انداخته شود. فنسال الله تبارک و تعالي ان يرزقنا زيارة قبره و شفاعته في الدنيا والاخرة.
توضيحات: در اين عريضه هم مانند ساير عريضهها حوائج صريحا بايد نوشته شود. اخيرا نسخه اين رقعه را هم در کتاب دعايي يافتم که عبارت اول آن چنين است: (من العبد الذّليل الي المولي الجليل الکريم سلام الله عليک يا مولاي).
صفحات: 1· 2