باز باران...
باران که می بارد ،زمین وتمام طبیعت با آغوشی باز به استقبال آن می روند،رعد وبرق وبادهای تندش را هم به جان می خرند ،
چون می دانند به زحمتش می ارزد،قراراست نفسی تازه کنند،رشدی آغاز کنند وتحولی نو در افتد،طبیعت با باران مشکلی ندارد،
چون خود را خدای باران سپرده وبه او اعتماد وبینشی ژرف دارد،ولی برخی ظاهربین ممکن است زبان به گلایه بگشایند که چه
وقت باریدن بود.حکایت ما آدم ها در برابر دستورات بارانی خدا هم چنین است ،خواسته هایی که ما دا به تعالی میرساندو زنجیر های سنگین زندگی را از پای ما می گشاید،عدهای دل به خدا شپرده و بی چون وچرا خود را آماده اجرای آ« می کنیم،گروهی دیگر دنبال تبصره وشاید واحتمال های عجیب وغریبیم که خود را زیر این باران قرار ندهیم ودسته ای هم هستند که قید هر جه باران وتمیزی را می زنند وگمان خود حاشیه امن وعافیت برای خود برمی گزینند وکاری به این کارها ندارد.
ماه خدا،ماه بارش رحمت ورضوان الهی است.دعوت مان کرده اند به تغییر جزئی در برنامه زندگی.قرار است کمی از عادت های خود فاصله بگیریم.نتیجه اش رهایی وسعادتمندی است .ماییم وفرصت ها و دعوت نامه ای که ما رابه زندگی بهتر وآرامش ماندگارتر فرا می خواند. می بالیم یا می نالیم؟