گوهر عفت
17 فروردین 1392 توسط امیدی
دلم برایش می سوخت با آن شکل و شمایلی که برای خودش درست کرده بود نگاه هر رهگذری را به سوی خود جلب می کرد شاید کمبود اعتماد به نفس ویا عدم توجه به او باعث شد که گوهر وجود خود را دستمایه ی نگاه های آلوده قرار دهد. به هر حال هر چه بود حس ترحم را برانگیخت بر آن شدم تا یک تذکر کوچک اما دوستانه به او بدهم و وی را متوجه ی جاهلی که با نگاه زهر آگین به تماشایش نشسته بود کنم. اما… اما… دخترک در بین جمعیت گم شد و با خود گفتم « کاش کسی باشد که آن دختر را متوجه ی کار اشتباهش کند و او را از چاه نه چندان کوچکی که از سر نا آگاهی برای وجود پاک خدادادی خویش ساخته بود، بیرون می کشید.» خداوندا برای افرادی مانند آن دختر راه بازگشت دوباره را باز کن و صفای ظاهر را هم چون صفای باطن به آن ارزانی دار.